∞Wonderland∞
ما از ابتدا دوستیم: غم و ترس و سرزمین مشترکی داریم، حتا خورشید را شریکیم. با هم سخن نمی گوییم، چرا که زیادی می دانیم؛ با هم در سکوتیم، دانش مان را به هم لبخند می زنیم. مگر تو نور آتشم نیستی؟ خواهر جانی جان آگاهی ام نیستی؟ در کنار هم همه چیز را آموختیم؛ در کنار هم بر فراز خویش به بالای خویش صعود کردن آموختیم و بی ابر لبخند زدن_ رو به پایین بی ابر لبخند زدن از چشمانی روشن و از مسافتی بسیار دوردست آنگاه که جبر و تدبیر و گناه زیر پاهای مان چون باران بخار می کنند. فردریش نیچه - چنین گفت زرتشت
نظرات شما عزیزان:
de$ bY : Mr.skUll |